آناطولی، آسیای صغیر یا ترکیه فعلی از کهن ترین سرزمینهای مسکونی جهان و هم چنین زادگاه تمدن یونانی است.
از حدود دوهزار سال پیش از میلاد پیوسته کشور گشایان منطقه برای دست یافتن بر ترکیه فعلی با یکدیگر در کشمکش بوده اند، که از جمله مهمترین آنها می توان به مادها و هخامنشیان، یونانیان، رومیان و اشکانیان اشاره نمود. در قرن هفتم پیش از میلاد، یونانیان، ترکیه فعلی را به تصرف خود در آورده و با ایران همسایه شدند.
آنها شهرهای مهمی از جمله بیزانس یا استانبول فعلی را بنیان نهادند. امپراطوری روم در سال۱۹۶ پس از میلاد براین سرزمین تسلط یافت. در سال ۳۹۵ میلادی با تجزیه دولت روم به دو امپراطوری روم شرقی و روم غربی، ترکیه قسمتی از روم شرقی یا بیزانس گردید.
پایتخت این دولت شهر بیزانس بود. این امپراطوری در طی سالهای ۳۹۵ تا ۱۴۵۳ حیات داشته و بیش از۸۰ تن در آن حکومت راندند. حوزه تسلط امرای روم شرقی بر ترکیه متغیر بود و خاک ترکیه بطور مطلق در تصرف آنان قرار نداشت. چنانکه در اواخر فقط ناحیه تراکیا در ترکیه فعلی جزو بیرانس بود.
ترکیه در زمان سلجوقیان
در قرن یازدهم میلادی پادشاهی سلاجقه روم که حاکمان آن از خاندان سلجوقیان ایران بودند، در قسمتی از ترکیه فعلی و قسمتهایی از نواحی اطراف آن(از جمله سوریه و فلسطین)مستقر و مستحکم گردیدند. بر روی هم تا قبل از قرن چهاردهم، ترکیه فعلی دارای وحدت سیاسی و نژادی نبود و در هر گوشه آن امیرنشینها یا دولتهایی وجود داشتند. در اواخر قرن سیزدهم مقارن ضعف دولت سلاجقه روم، ممالک مستقل چندی در آسیای صغیر تشکیل یافت که مهمترین آنها مملکت ترکان قره مان اوغلو و یکی ازکوچکنرین آنها مملکت ترکان عثمانی بود.ترکان عثمانی در اواسط قرن دوازدهم به آسیای صغیر مهاجرت کردند که ریاست آنان را در آنزمان ارطغرل بعهده داشت. با مرگ ارطغرل، فرزندش عثمان(عثمان اول) بعدها ریاست خاندانش را برعهده گرفت.وی در آغاز تابع سلاجقه روم بود ولی با زوال آن امپراطوری در سال ۱۲۹۹، اعلام استقلال کرده و ممالک تحت نفوذ خود در شمال غربی آناطولی را توسعه داد.
وی اولین پادشاه از سی و هفت پادشاه خاندان عثمانی است که جمعأ طی سالهای ۱۹۲۲- ۱۲۹۹ میلادی حکومت راندند. در اواخر عمر عثمان، شهر بورسا به تصرف دولتش درآمد و به پایتختی برگزیده شد.
با مرگ عثمان در سال۱۳۲۶،فرزند ارشدش اورخان به خلافت رسید. وی سازمان ارتش را اصلاح کرد و در جنگهای آندرونیکوس سوم امپراطور بیزانس را مغلوب نمود و نواحی وسیعی را در آسیای صغیر فتح کرد.در زمان اورخان عثمانیان برای اولین بار (بعنوان کمک به یوحنای ششم امپراطور بیزانس) پای به اروپا نهادند. از سال ۱۳۶۵ شهر ادرنه به پایتختی برگزیده شد. سومین خلیفه عثمانی مراد اول مقدونیه و صربستان را گرفت و امپراطور روم شرقی را خراجگذار خود نمود و از این زمان استعمار اروپا توسط عثمانیان آغاز شد.در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پانزدهم، عثمانی مانند سایر نواحی غرب آسیا مورد حمله تیمورگورکانی (تیمورلنگ) واقع شده و در سال۱۴۰۲ بایزید اول اسیر او گردید و بهمین خاطر دولت عثمانی متلاشی گشت. تیمور متصرفات اروپایی عثمانیان را به سلیمان پسر با یزید سپرد.
پس از بازگشت امیر تیمور از آسیای صغیر، چهار تن از پسران با یزید(سلیمان،عیسی،موسی و محمد) بر سر بدست آوردن حکومت به جنگ پرداختند تا سرانجام پس از۱۱ سال،در سال۱۴۱۳محمد به پیروزی دست یافت و به سلطنت خود ادامه داد. در سال۱۴۵۳محمد فاتح خلیفه وقت شهر قسطنطنیه (استانبول فعلی) را گرفت و آنجا را پایتخت خود قرار داد و بدین صورت پرونده امپراطوری روم شرقی (بیزانس) بسته شد. سلطان محمد فاتح بیشتر بالکان و همچنین نواحی عظیم دیگری را گرفته و به متصرفات عثمانی افزود. در دوران با یزید دوم، پسر و جانشین محمد فاتح، اختلاف میان عثمانی و مصر بالا گرفت و سرانجام آن سرزمین به تصرف عثمانیان درآمد.
وسعت ترکیه در زمان عثمانیان
در نیمه اول قرن شانزدهم سرزمینهای وسیع دیگری از جمله الجزایر، مجارستان، والاکیا (والاشی)، مولداوی، سوریه و… به تصرف این امپراطوری درآمد. همچنین در زمان سلیمان در اواسط قرن شانزدهم عراق و بغداد بدست عثمانیها افتاد.
در همان زمان، دولت عثمانی در همسایگی دو کشور مقتدر قرار داشت یکی دولت اتریش در اروپا و دیگری دولت صفوی در ایران. در دوران سلطنت سلیم دوم فرزند سلیمان، در طی سالهای بعد میان ایران و عثمانی جنگهایی اتفاق افتاد که عمدتأ با پیروزی ایرانیان همراه بود. طی قرون هفدهم بتدریج قسمتهایی از متصرفات اروپایی عثمانی از دست رفته و بوسیله اتریش اشغال شد.
همچنین در این دوران، عثمانی همواره مشغول جنگهای شدیدی با همسایگان و شورشیان بود.
در قرن هفدهم علمای دینی غالبأ در اداره امور امپراطوری اعمال نفوذ می کردند. همچنین در آن قرن شورشهای فراوانی در اقصی نقاط امپراطوری بوقوع پیوست.
متصرفات عثمانی دراوج عظمت شامل کشورهای فعلی ترکیه، سوریه، عراق، اردن، لبنان، فلسطین، مصر،قسمتهای کناره مدیترانه در افریقای شمالی، قسمت اعظم بالکان و دهها منطقه کوچک و بزرگ دیگر بود.از اوایل قرن هجدهم جنگهای طولانی روس و عثمانی آغاز شد.
اولین جنگها طی سالهای ۱۱- ۱۷۱۰ به تحریک پادشاه مخلوع سوئد که به عثمانی پناهنده شده بود، میان دو کشور روس و عثمانی در گرفت که به پیروزی ترکها منجر گردید. جنگهای بعدی نیز که در سالهای ۳۳- ۱۷۳۲ روی داد، متضمن خطری برای عثمانیها نبود.
بعد از سال۱۷۳۹ تا چند دهه آرامشی نسبی برای امپراطوری بوجود آمد. از سال۱۷۶۸ با اعلان جنگ عثمانی به روسیه، تضعیف واقعی امپراطوری شدت گرفت. طی این جنگ قوای روسیه در بلغارستان پیش رفتند تا سرانجام پیمان کوچک قینارجه در سال ۱۷۷۴ به آن خاتمه داد. بموجب این پیمان کریمه کاملا از عثمانی مستقل شده و در سال۱۷۸۳ به روسیه متصل گردید.
دولت عثمانی حق حمایت روسیه را نسبت به امیرنشینهای کرانه دانوب به رسمیت شناخت. بعد از جنگ سال ۱۷۷۶ ایران و عثمانی، بصره به تصرف ایران درآمد و از طرف دیگر با پایان یافتن جنگهای سال۹۲- ۱۷۸۴ با روسیه که با پیمان صلح یاشی پایان پذیرفت، دولت عثمانی سرزمینهای وسیعی را از دست داد و رود دنپر مرز میان دو کشور گردید ( در آنزمان قفقاز هنوز در دست ایران بود و ترکیه فقط در اروپا با روسیه هم مرز بود).
درطول قرن هجدهم میان عثمانی و دول مقتدر اروپایی (فرانسه، انگلستان، هلند، سوئدو دانمارک) روابط خوبی برقرار بود. در سالهای اولیه قرن نوزدهم جنگهای جدیدی میان روس و عثمانی اتفاق افتاد که در سال ۱۸۱۲ منجر به عقد قرارداد بخارست که موجب واگذاری سرزمین بسارابی به روسیه شد، گردید. در طی سالهای۳۰-۱۸۲۰ شورش یونانیان برعلیه امپراطوری عثمانی اتفاق افتاد و منجر به استقلال آن سرزمین گردید. درهمان سالها جنگ جدیدی با روسیه در گرفت که با انعقاد پیمان آدریانوپل پایان یافت. درحقیقت کمک سایر دول مقتدر اروپایی بود که موجب تجزیه عثمانی درهمان دورانها شد.
عثمانی در سال۱۸۳۰ قراردادهای جدیدی درزمینه امتیازات کاپیتولاسیون با امریکا،بلژیک، پرتغال و اسپانیا منعقد ساخت. درسال۱۸۴۹ براساس پیمان بالتالیمان که با روسیه منعقد گردید،حاکمیت عثمانی در امیرنشینهای مولداوی و و الاکیا از بین رفته و حوادث بعدی منجر به آغاز جنگهای کریمه در سال ۱۸۵۳ شد. این جنگها که میان عثمانی،انگلستان، فرانسه و ساردنی با روسیه در گرفت سرانجام با شکست نسبی روسیه پایان یافت. بموجب پیمان پاریس که در سال۱۸۵۶ انعقاد یافت تمامیت ارضی عثمانی تأمین شد اما در واقع راه برای مداخلات بعدی روسیه، فرانسه و انگلستان باز شد.
در سال ۱۸۶۲ دولت عثمانی توانست حاکمیت خود بر مونتنگرو و هرزگووین را بار دیگر اعمال کند اما در عین حال صربستان و دو امیرنشین کرانه رود دانوب که از سال ۱۸۶۱ متحد بودند، در سال ۱۸۶۵ با یکدیگر مستقل شدند.شورشهای بلغارستان در سال۱۸۷۷ سبب جنگهای جدیدی میان روسیه و عثمانی گردید که سرانجام پیمان سان استفانو که یکطرفه و به سود روسیه بود در سال ۱۸۷۸ به آن خاتمه داد. در سال۱۸۷۸ با تشکیل کنگره برلین صربستان، مونتگرو و رومانی ازتصرف عثمانی خارج شده و بلغارستان نیز نیمه مستقل گردید. نواحی کارس و باتومی (باطوم) نیز در قفقاز به روسیه واگذار شده و بریتانیا حق اداره قبرس را بدست آورد.دیگرحوادث مهم تاریخ ترکیه در قرن نوزدهم، جنگ با یونان در۱۸۹۷ و دادن خودمختاری به کرت در ۱۸۹۸ می باشد.
در سال۱۹۰۹ بلغارستان کاملأ مستقل شد و نواحی مختلفی نیز به اتریش واگذار گردید.
در سال۱۹۱۱ طی جنگی که میان عثمانی و ایتالیا درگرفت،طرابلس غرب (قسمتی از لیبی فعلی) از دست امپراطوری خارج شد. جنگهای بالکان که در طی سالهای۱۳- ۱۹۱۲میان عثمانی با بلغارستان،یونان و صربستان درگرفت،قسمت اروپایی کشوررا به تراکیای شرقی محدود ساخت.درسالهای دهه اول قرن حاضر روابط عثمانی با آلمان بتدریج پیشرفت کرد و بهمین خاطر دولت عثمانی در سال ۱۹۱۴، اولین سال شروع جنگ جهانی اول به متفقین اعلام جنگ داد. در نتیجه روسیه و انگلستان بمنظور تصرف سرزمینهای عثمانی با هم متحد شدند.
در این ضمن اقدامات متفقین برای ورود از راه دریا و خشکی به داردانل با شکست مواجه شد و قوای متفق در آن ناحیه شکست سختی از ترکها به رهبری مصطفی کمال پاشا خوردند. اما عملیات مشترک قوای فرانسه و انگلستان در فلسطین و سوریه و لبنان و جنگهای متعدد انگلستان در عراق و بین النهرین، سرانجام این سرزمینها را از تصرف عثمانی خارج ساخت. در ضمن در این دورانها روسیه در آناطولی شمالشرقی پیشرفت زیادی کرده بود، اما با وقوع انقلاب کمونیستی در آن کشور سرزمینهای اشغالی یا شمال شرقی آناطولی به اضافه کارس، اردهان و باتومی به امپراطوری تضعیف شده مسترد گردید.
جنگ با دول دیگر متفق نیز با انعقاد پیمان متارکه ((مودروس)) خاتمه یافت. در نتیجه قسطنطینه به اشغال قوای متفقین درآمد. فرانسه نیز قسمتهایی از سوریه و لبنان را تصرف کرد و سپاهیان بریتانیایی در سایر مستعمرات عربی آسیایی عثمانی مستقر شدند.
در ضمن نواحی کوچکی درخاک ترکیه فعلی نیز به تصرف ایتالیائیها و یونانیان درآمد. سرانجام دولت عثمانی در سال۱۹۲۰ پیمان ((سور)) را که مقرر می داشت متصرفات عثمانی از آن تجزیه شوند را امضا نمود که با مخالفت شدید ملیون به رهبری مصطفی کمال پاشا نخست وزیر روبرو شد.
در طی سال۱۹۲۰دولت مرکزی امپرطوری بتدریج نظارت خود بر آناطولی را نیز از دست داد.
در این میان دولت و مجلسی نیز از سوی ملیون درشهر آنکارا تشکیل یافته بود. ملیون در سال۱۹۲۰ به قوای مستقر متفقین در آناطولی حمله کردند و با شوروی یک پیمان ارضی منعقد ساختند.
در این اثنا یونانیان به تحریک متفقین از پایگاه خود در ازمیر به ملیون حمله برده ولی شکست خورده و از خاک ترکیه بیرون رانده شدند. در اول نوامبر سال ۱۹۲۲حکومت آنکارا سلطان را خلع کرد و به این ترتیب عمرحکومت سیاسی۶۲۳ ساله خاندان عثمانی به سرآمد ولی پسر عمومی خلیفه (محمد ششم) بنام عبدا لمجید بعنوان خلیفه روحانی باقی ماند ( تا سال ۱۹۲۴ که این منصب هم از بین رفت).
معاهده لوزان که در سال ۱۹۲۳ منعقد گشت حدود ترکیه را مشخص و تضمین کرد.
حکومت مصطفی کمال پاشا (آتا تورک)
در ماه اکتبر سال ۱۹۲۳ حکومت جمهوری به ریاست مصطفی کمال پاشا (آتاتورک پدرملت ترک) رسمأ اعلام گردید. در سال۱۹۲۴قانون اساسی جدیدی وضع گردید و از آن پس آتاتورک شروع به حکومت کرد.حزب خلق تنها حزب قانونی براساس قانون اساسی بود.درمدت چهارده سال حکومت آتاتورک،تغییرات و اصلاحاتی در ترکیه صورت گرفت. در مدت چهارده سال حکومت سیاست ضد دینی خود را شدیدتر کرد و مناصب دینی را از بین برد و مقرراتی در مورد مدل لباس ترکان بوجود آورد. از سال۱۹۲۶ قانون مدنی سوئیس، قانون جزای ایتالیا و قانون بازرگانی آلمان در ترکیه بمورد اجرا درآمد. در سال۱۹۲۸ با تفکیک دین از سیاست،رسمیت دین اسلام لغو و الفبای لاتین بجای الفبای عربی رسمیت یافت.درسال۱۹۳۴زنان حق رای و آزادی یافتند.
درسیاست خارجی، ترکیه راه دوستی با همسایگانش را در پیش گرفت و همچنین در پیمانهایی وارد شد. در سال ۱۹۳۸ با مرگ آتاتورک تغییراتی در وضع حکومتی ترکیه حاصل شد و عصمت اینونو رهبر حزب خلق به ریاست جمهوری رسید.درسال۱۹۳۹نزاع کهنه سوریه و ترکیه برسرناحیه و خلیج اسکندرون سرانجام با الحاق آن ناحیه به ترکیه پایان یافت.
در پنج سال جنگ جهانی دوم طی سالهای ۴۴- ۱۹۳۹ ترکیه بی طرفی خود را حفظ کرد ولی فشار متفقین موجب شد که ترکیه در ژانویه سال ۱۹۴۵ به آلمان و ژاپن اعلان جنگ بدهد. در همان دوران تورم ناشی از برنامه تسلیحاتی ترکیه، سبب وضع مالیاتهای سنگینی شد. پس از پایان جنگ بر سر اختلافاتی که میان ترکیه و شوروی بر سر دو تنگه بسفر و داردانل روی داد، روابط سیاسی دو کشور سخت تیره گردید.
در انتخابات سال۱۹۵۰ عصمت اینونو شکست خورد و جلال با یار رهبر حزب دموکرات به ریاست جمهوری رسید و عدنان مندرس نیز نخست وزیر شد. وی سرمایه گذاری خارجی را تشویق و در سال ۱۹۵۴ صنعت نفت را از صورت ملی خارج نمود.در دهه ششم قرن حاضر ترکیه به عضویت چند سازمان نظامی و تدافعی درآمد. در نوامبر سال ۱۹۵۷، جلال با یار و عدنان مندرس در مقامهای خود ابقا شدند. استبداد و فساد حکومت در سال ۱۹۶۰ به اوج خود رسید و تمام آزادیها از بین رفت و ترورشدت گرفت (از جمله به جان اینونو سه بار سوقصد شد). در ماه آوریل همان سال تظاهراتی در استانبول و آنکارا آغاز گردید و بهمین خاطر دولت اعلام حکومت نظامی نمود و بوسیله نیروهای مسلح، تظاهرات را درهم شکست. در بیست و یکم ماه مه ۱۹۶۰، تعدادی از افسران جز ارتش دست به اغتشاشاتی زدند و در بیست و هفتم ماه مه دولت مندرس با یک کودتای نظامی که از طرف کمیته وحدت ملی به رهبری ژنرال گورسل فرمانده سابق نیروی زمینی صورت داده شده بود، سرنگون گردید و این کمیته قدرت را در دست گرفت. دورور بعد از کودتا، ژنرال گورسل جانشین رئیس جمهور و نخست وزیر گردید.
مندرس و چند نفر دیگر نیز پس از یک محاکمه اعدام شدند.در دهه های اخیر اختلافات شدیدی بر سر قبرس میان ترکیه و یونان بروز نمود. جو سیاسی ترکیه همواره پس از آتاتورک (بخصوص درسالیان اخیر) متشنج بوده است. درسال۱۹۶۵ دولت عصمت اینونو سقوط کرده و سلیمان دمیرل در انتخابات پیروز و نخست وزیر شد. در سال۱۹۶۶ با مرگ ژنرال گورسل، ژنرال سونای بجای وی به ریاست جمهوری رسید. طی آن سالها نخست وزیری همواره میان سلیمان دمیرل و مرحوم بولنت اجویت منقسم بوده و همواره میان دو رهبر و احزابشان درگیریهای شدیدی وجود داشته است. در سال ۱۹۷۴قسمتی از خاک قبرس در حمایت از ترکان مقیم آن سرزمین در زمان نخست وزیری بلنت اجویت به تصرف قوای ترکیه درامد و بهمین خاطر کنگره امریکا تمام کمکهای نظامی خویش به ترکیه را قطع کرد.
این تحریم بعدأ در سال ۱۹۷۸ لغو شد. در سالهای اخیر ترور و خشونتهای سیاسی میان فرق و احزاب سیاسی گوناگون شدت گرفت و بهمین خاطر از سال۱۹۷۹در۱۹استان مهم اعلام حکومت نظامی شد. در سال۱۹۸۰ نظامیان به رهبری ژنرال کنعان اورن دست به کودتا زده و دولت دمیرل راسرنگون ساختند. دمیرل و دهها سیاستمدار دیگر بطور موقت دستگیر شدند و اداره حکومت ترکیه را شورای شش نفره نظامی به رهبری ژنرال کنعان اورن بر عهده گرفتند.
از زمان روی کار آمدن حزب مام میهن به رهبری تورگوت اوزال، ترکیه وارد مرحله جدیدی از تاریخ خود شد و علی رغم فراز و نشیبها توانست با سرعت در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد، سیاست و فرهنگ پیشرفت نماید. بعد از درگذشت تورگوت اوزال در ساختار دولت ترکیه به دلیل آنکه احزاب نمی توانستند در انتخابات ها اکثریت لازم را جهت تشکیل دولت به دست آورند لذا بعضا دو و گاهی سه حزب به اتفاق هیئت وزیران را تشکیل می دادند اما در سال ۲۰۰۳ حزب عدالت و توسعه توانست اکثریت لازم را به دست آورد و بعد از سالها دولت بدون اعتلاف تشکیل گردد. با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، سیر رشد و توسعه ترکیه شتاب بیشتری گرفت و ترکیه توانست در این سالها در اقتصاد جهان جایگاه ممتاز تری پیدا کند که در قسمت اقتصاد به آن پرداخته شده است. لازم به ذکر است که در انتخابات اخیر حزب عدالت و توسعه توانست دوباره اکثریت لازم برای تشکیل دولت را به دست آورد و همچنین در این دوره رئیس جمهور ترکیه از این حزب انتخاب گردید.